خودم را می نویسم.شعر می شود؟
" رسمی و غیر رسمی" می پوسند ۳۵ کشته رسمی ، در خطی از روزنامه ای بر خاک۱۰۳۵غیر رسمی می خوانند در گوری واحد و خنده ای پرتاب می کنند به لبان دوخته ی یکدیگر
" رسمی و غیر رسمی"
می پوسند ۳۵ کشته رسمی ،
در خطی از روزنامه ای بر خاک
۱۰۳۵غیر رسمی می خوانند در گوری واحد
و خنده ای پرتاب می کنند
به لبان دوخته ی یکدیگر
مهر88
خیلی خوب بود...
سلام کیانا . خوبی ؟ قرار بود که یک مدت نباشم .ولی تصمیم گرفتم که برگردم و علت اصلی بازگشتم هم مشورت با بعضی دوستانم بود .تمام شعرهای اخیر رو خوندم .شعر کوتاهت رو خیلی دوست داشتم . گفتی پاییز و رفتی سروقت درخت هایت یک چشم جنگل برگ شد یک چشمش باران .راستی منم به روز م. سر می زنی به این دوست قدیمی .
ارسال یک نظر
۲ نظر:
خیلی خوب بود...
سلام کیانا .
خوبی ؟
قرار بود که یک مدت نباشم .ولی تصمیم گرفتم که برگردم و علت اصلی بازگشتم هم مشورت با بعضی دوستانم بود .تمام شعرهای اخیر رو خوندم .شعر کوتاهت رو خیلی دوست داشتم .
گفتی پاییز
و رفتی سروقت درخت هایت
یک چشم جنگل برگ شد
یک چشمش باران .
راستی منم به روز م.
سر می زنی به این دوست قدیمی .
ارسال یک نظر