به خاطره تئاتر "مجلس شبيه در ذكر مصايب استاد نويد ماكان و همسرش مهندس رخشيد فرزين"
توسط بهرام بيضايي
كابوس سرخدستي كه فرود مي آيد
خون لكه اي كه شتك زده در باد
قطرهقطره
زهر شيرين فراموشي
شماطه بيدار باشت
وآنگاه
دستي كه به شانه ات مي زند
دهاني دائم
كه خواب زده ات مي خواند
و چاقو
كه پوزخندت مي زند در غلاف سرد
مهر88
۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
کیانا برومند جاوید را سلام. سه شعر آخرت را خوندم. حرفی که به درد بخوره ندارم تا طولانیش کنم. فقط گفتی پاییز.. را بیشتر از دو شعر دیگه دوست داشتم. یکی از بهترین شعراتون هستش به نظرم.
سلام! ممنون از نظرتان. اين شعر از شعرهاي قبلي اي كه از شما خوانده بودم قوي تر بود. تصوير منسجم تر و شعار وصراحت در آن كمتر است. البته به جز در "زهر شيرين فراموشي" خوشحالم از ديدن پيشرفت هاي دوستان!
برقرار باشيد.
ارسال یک نظر