۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

به خاطره تئاتر "مجلس شبيه در ذكر مصايب استاد نويد ماكان و همسرش مهندس رخشيد فرزين"

توسط بهرام بيضايي


كابوس سرخ

دستي كه فرود مي آيد

خون لكه اي كه شتك زده در باد


قطره

قطره

زهر شيرين فراموشي

شماطه بيدار باشت

وآنگاه

دستي كه به شانه ات مي زند

دهاني دائم

كه خواب زده ات مي خواند

و چاقو

كه پوزخندت مي زند در غلاف سرد

مهر88

۲ نظر:

حسین قطره سامانی گفت...

کیانا برومند جاوید را سلام. سه شعر آخرت را خوندم. حرفی که به درد بخوره ندارم تا طولانیش کنم. فقط گفتی پاییز.. را بیشتر از دو شعر دیگه دوست داشتم. یکی از بهترین شعراتون هستش به نظرم.

مسلم ناظمي گفت...

سلام! ممنون از نظرتان. اين شعر از شعرهاي قبلي اي كه از شما خوانده بودم قوي تر بود. تصوير منسجم تر و شعار وصراحت در آن كمتر است. البته به جز در "زهر شيرين فراموشي" خوشحالم از ديدن پيشرفت هاي دوستان!
برقرار باشيد.