۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

چمدانی از سفر

در آستانه ی اتاق

دستها

سوغات آتشین جزیره های دور

موهای خیس

رها شده در بسترت،

مسیرهای بازگشت

کلاف پیچ و گم

می لولند بیرون در

و شب

آرام

آرام

می تند در اندام بارانی جاده

چراغ را خاموش نکن

وپرده را بگذار بماند پشت گوش پنجره

واحه ای باید

که بلرزد میان بیابانهای تردید.

آذر88


هیچ نظری موجود نیست: